سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خالق عشق

هر شب دعا کنم یاد ان شب رود از یاد

اما نمیرود یادش از فکر منه بیمار

هنوز هست یادم شبی که از کنارم رفت

با یک نگاه بی معنی منو راحت برد از یاد

اما هنوز من هستم به یاد ان

شبایی که غم دارد منم ان یار غم خوارش

اما نمی داند ان یار بد پندار

که من هستم به یاد ان

هنوز هست برای ان تمومه عاشقانه هام

هنوز هستم به یاد ان

هر چند که ان مرو برد از یاد




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/4/31 توسط علیرضا قدس

سلام دوستان من وقتی نوشته ی دوسته خوبم سید محمد حسن مخبر خواندم و تصمیم گرفتم این مطلب را بنویسم بهتر از حاج اقا با معنی بهتر و دزست تر شما بخوانید و خودتون نظر بدید

 

 

 

 
زندگی زیباست,انسان زیباست,ارتباطات انسانی و عشق ورزی زیباست.صمیمیت و محبت زیباست.
ولی در این راه آرزوها و خواسته ها و کمبود ها و عقده ها سنت ها و بی مهری ها ظلم ها و هر چیز که
به گذشته و آینده وابسته است, موانع بزرگی هستند و ما را دچار حالت مستی و خواب سنگینی می
کند.پدیده های زندگی نباید ما را از یاد خود غافل کنند.زندگی و تمام پدیده های خوب و بدش، نباید ما را
از عشق و انسانیت و پاکی غافل کنند.تمام پدیده ها بهانه اند.وسیله اند.به عشق فکر کنید.با عشق
روح خود را پاک تر و پاک تر کنید.وجودتان مهم ترین است.زندگی و ارتباطاتتان و مسائل جانبی اهمیت
زیادی ندارند.راستی را از یاد مبرید.زندگی و تمام پدیده های آن را به چشم وسیله ببینید.وسیله ای
برای به دست آوردن معصومیت از دست رفته.برای درک هر چه بیشتر عشق و رهایی و زندگی در آغوش
عشق...رسیدن به شادی ی ملکوتی و جاویدان...
- این روزها روابط بین دخترها و پسرها بسیار زیاد شده،بسیاری از این روابط راضی نیستند،دوستی ها
مقطعی و بسیار سطحی و زودگذر شده، با این حال،هنوز بسیاری از دخترها و پسرهای ایرانی دوستی
با جنس مخالف را تجربه نکرده اند.و برخی از این بابت ناراحتند.بخصوص پسرها.
پسرها برای ارتباط با دخترها به هر شیوه ای متوسل می شوند.البته نیاز جنسی هم دخیل است،
ولی برای کسی که رابطه را تجربه نکرده نیاز روحی اول را می زند.
- پسرها و دختر ها در ارتباطاتشان نباید آداب معاشرت درست را فراموش کنند.همه ما جوانان باید
 آداب معاشرت درست را از بزرگتر ها و کتابهایی که در این زمینه نوشته شده یاد بگیریم،اینگونه روابط
باید باعث پیشرفت روحی و اجتماعی ما شوند،نه اینکه  مشکلی بر مشکات زندگی ما بیافزایند
روابط انسانی باید بر پایه عشق و محبت و  انسانیت و پاکی باشد،نه دشمنی و دروغ و...
- متاسفانه عدم تناسب بین عرضه و تقاضا باعث شده که پسرها برای جلب رضایت و  دوستی  دخترها
بی گدار به آب بزنند و در اینگونه روابط شرافت انسانی خود را فراموش کنند، و همین طور دختر ها  به
هرگونه ای که بخواهند رفتار می کنند،چون می دانند که معمولا پسرها اعتراض نمی کنند.وبه هر صورت
هرگز تنها نخواهند ماند.بلکه همواره پسرهایی هستند که رفتارهای غیرقابل تحمل آنها را تحمل
کنند.برای ایجاد تعادل در روابط بین دختر ها و پسرها راه حل هایی وجود دارد که در این مطلب به آنها
اشاره خواهد شد.
- توصیه من به پسرهایی که در ایجاد ارتباط با دخترها مشکل دارند، شجاعت است،فقط شجاعت.به
خودتان اعتماد کنید،تجربه کنید،شجاعانه  و آگاهانه تجربه کنید.
مهم ترین نکته در ایجاد ارتباط،ارتباط چشمی ست،نگاه قدرتمندانه به همراه لبخند.و البته همان طور
 که اشاره شد،شجاعت.شجاعت در پیشرفت و ایجاد مهارت های ایجاد ارتباط، بسیار موثر است.
-توصیه من به دخترهایی که در ارتباط با پسرها مشکل دارند این است که کسب توانایی ارتباط  پسرها 
را از اینترنت شروع کنند و با مکالمات تلفنی و سپس دیدار و رابطه واقعی، مشکلات خود را حل کنند.
- از این ناراحتم که هنوز جامعه به آن سمتی نرفته و آنقدر پیشرفت نکرده است که ارتباطات اجتماعی
آسان برای همه باشد.
پسرانی را می بینم که تشنه اند و دخترانی که...
این ها ناراحتم می کنند.
نادانی ها ناراحتم می کنند.ماها عشق و محبت را فراموش کرده ایم و به چیز های بیهوده فکر می
کنیم.هر کسی به گونی ای نمایش می دهد،  
نادانی  را...
هر رابطه ای باید باعث پیشرفت ما شود و زندگی ما را شیرین تر کند نه بر مشکلات ما بیفزاید.البته با
گسترش استفاده از اینترنت ارتباطات انسانی نیز گسترش یافته و اینترنت به ابزاری ساده و امن برای
ارتباط با جنس مخالف تبدیل شده است.
- برخی دختر ها احساس تنهایی می کنند،به محبت نیاز دارند،و نیز برخی  از پسرها...همه ما به محبت
نیاز داریم و به هر شیوه ای از جمله خانواده،دوست،همسر،..  باید به نیاز خود پاسخ دهیم.ولی گاهی
مشکلات موجود در جامعه باعث می شود که بسیاری از نیازهای و خواسته های طبیعی خود را( از
جمله نیاز به محبت)فراموش کنیم.
- توصیه  من به دخترهایی که دوستی را تجربه نکرده اند این است که پاکی خود را حفظ کنید.رابطه اصلا
مهم نیست.خودتان مهمید.ولی ارتباطات معمولی خود را گسترش دهید و بر اطلاعات خود درباره
ارتباطات انسانی بیفزایید.آری،پاکی و همه عشق و احساس خود را برای موفقیت در زندگی آینده خود
حفظ کنید.
این را به این خاطر می گویم که کم اند پسرانی و دخترانی که در رابطه به طرف مقابل زیان نرسانند.
متاسفانه عشق و آگاهی و پاکی فراموش شده.
ولی اگر می خواهید رابطه را تجربه کنید با شناخت و آهسته آهسته و آگاهانه.و افراط نکنید.
- داشتن دوست دختر و یا دوست پسر های فراوان نمی تواند مانع احساس تنهایی در فرد شود،بلکه
چند رابطه ای می تواند مشکلات ما را بیشتر کند.
 مهم ترین عامل چند رابطه ای شدن  طرف مقابل عدم توجه شما به نیازهای اوست.
- داشتن رابطه یا دوست به خودی خود کار بزرگی نیست.داشتن رابطه موفقیت آمیز کار بزرگی ست.
-اگر تنها هستید اصلا ناراحت نباشید،دوستی و رابطه هم معایبی دارد،تنهایی هم محاسن و لذت های
خاص خود را دارد.از کسانی که رابطه را تجربه کرده اند بپرسید،بیشترشان ناراضی اند،ولی کسی که
آگاهانه و عاشقانه زندگی می کند موفق تر و راضی تر است.می توانید به تنهایی خود افتخار کنید!
- احساس تنهایی حالتی کاملا غیر طبیعیست و یک نوع مشکل روحی است.احساس تنهایی یعنی
ضعف و ناتوانی.با تجربه آگاهانه دوستی می توان آن را درک کرد.و پس از درک دیگر عذاب نیست،
لذت است.فقط با درک احساس تنهایی و دوستی می توان از تنهایی لذت برد،لذتی جاودانه...
 - دوستی می گفت من ذاتا خیانتکارم!!
بسیاری از پسرها و دختر هایی که  در روابط با جنس مخالف افراط می کنند، در دام شهوت پرستی
گرفتار می شوند.                                                                         
 بسیاری از پسرها و دختر ها نیز از این روابط راضی نیستند.
دلیل اصلی اش این است که ما ها "خود" را فراموش کرده ایم.ما ها هنوز از دشمنی لذت می
بریم،محبت و عشق را فراموش کرده ایم.اهل گفت و گو نیستیم.هنوز به راستی ایمان نیاورده ایم.
هنوز...
-  در مورد ارتباط جنسی باید آگاهانه رفتار کنید،مبادا به خاطر نیاز، در دام شهوت پرستی و هوس بازی
گرفتار شوید .مبادا عشق و  انسانیت را فراموش کنید.
به این متن از اوشو توجه کنید :
 
پیوند جنسی هرگز کسی را ارضا نکرده است.این پیوند بیشتر و بیشتر عدم رضایت ایجاد می
کند.پیوند جنسی هرگز کسی را به کمال نرسانده-با کمال بیگانه است.پیوند جنسی زمانی معنا می یابد که با عشق همراه باشد.پس عشق و پیوند جنسی به هم می آویزند.و عشق مرکزیت عظیم تری است،مرکزیتی والاتر.آنگاه که پیوند جنسی به عشق گره می خورد،بالا و بالاتر جریان می یابد
 



نوشته شده در تاریخ شنبه 87/4/29 توسط علیرضا قدس
پشت پلکت
قصه ای از عشق پنهان
با دو دست شوق قلبم کاش می شد می نوشت
اما یکی آمد
و یک احساس از یاس تو پرپر شد
دلم انگار می فهمید در انبوه غریبی ها
رفاقت ها چو خنجر شد
و قصه در سکوت بی جوابی مرد
اینجا بود وقتیکه زمین آغاز حسرت شد
زمان پردازش بی وقفه ی تکرار غم ها بود
صدا راه فراری بود خود تاریک و بی روزن
و عشق
آواره ای بی سرزمین در راه نفرت شد
تمام سهم رویا از ترانه
تلخی یک حادثه از لحظه ی برخورد سنگ و شیشه ی ما بود
میان ماندن و مردن
نمی دانم ولی آیا ندامت را ندیمی بود ؟
یا در پشت دیدار دو بیگانه
کسی از آشنایی ساز می زد ؟
صدایی آشنا می گفت :
دراین بیراهه راهی هست
ولی حتی در اینجا هم نمی مانم
سخن های حکیمانه
خیالی خام بیش من را نیست
که من حتی خودم را هم نمیدانم...



نوشته شده در تاریخ جمعه 87/4/28 توسط علیرضا قدس

با من بیا.......
در خواب تو را دیدن
کمرنگ ترین بوی هم آغوشی است
آن شب که میان رنج وبی تابی
در خوابی
گلبرگ تو را ز شاخه ها چیدم
بوییدم
(چون مرگ که در سکوت و بهتی محو
در بستر خاک جامه تن را
در خواهش یک نگاه می خواهد)
در قاب شکسته حرف تنهایی
در وادی دیدن معمایی
چون کاشف یک نگاه با وحشت
دستان تو را به دست خود دادم
پرسیدم
این لرزش ناتمام دستت چیست؟
با پرتو یک نگه به چشمانت
لبخند زنان به چشم من گفتی
این نبض امید جاودانی هاست
تضمین سقوط روز های تلخ
در خواب تو را دیدم
بوییدم
بوسیدم
از خواب پر از نوازش دیشب
نمناکی بالشی بجا مانده
ای وای بر این سکوت بی فریاد
کاین سان ز عبور آه جا مانده
بر خیزو بیا مرا به خوابی بر.....




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/4/25 توسط علیرضا قدس

در کنار ساحل دریا قدم میزدم به یاد تو ، موجها می آمدند به کنارم و میرفتند،

 

 اما تو نبودی!

تو نبودی اما یادت در قلبم بود ، تو نبودی اما به یاد تو در کنار دریا قدم میزدم...

 

لحظه باریدن باران ، تنهای تنها در زیر قطره های باران قدم میزدم اما تو نبودی !

 

تو نبودی ولی باران بود ، باران یاد تو را در دلم زنده کرد !

 

شاید این یک آغاز بود ، آغاز دلتنگی ها ، شروع آرزوهای در کنار تو بودن !

 

لحظه غروب که رسید یاد تو در دلم غوغا به پا کرد و چشمهایم به یاد تو بارانی شد!

 

کاش در کنارم بودی ، آن اشکها را تنها تو میتوانستی از روی گونه هایم پاک کنی!

 

آن دستهای سرد را تنها تو میتوانستی با دستهای گرمت گرم کنی !

 

لحظه های دور از تو بودن میگذرد اما خیلی دیر ....

 

لحظه ها میگذرد و سهم دلم از آن دلتنگیست !

 

از دلتنگی تو چند قطره اشک و یک دل پر از درد دل به جا می ماند !

 

همین که به عشق تو زنده ام برای من یک دنیا با ارزش است!

 

این اشکهایم ، دلتنگی هایم ، غصه هایم فدای آن عشق پاکت !

 

عشق تو آنقدر مقدس است که به خاطر آن جانم نیز فدایش خواهم کرد !

 

هر جا که بدون تو باشم شکی نیست در آن که یک دلتنگم!

 

هر جا که باشیم ، با هم و در کنار هم مطمئن باش که خیلی خوشبختم!

 

ساحل دریا یادگاری بود از دلتنگی هایم ، لحظه باریدن باران خاطره ای بود از

 

عشقم و غروب که رسید یادگاری از چشمهای خیسم به جا ماند !

 

تو باشی همه چیز زیباست، دیگر دلتنگی در دلم نیست ، تو هستی و یک دنیا

 

خوشبختی!

 

تو را با تمام غم ها و غصه های دنیا ، دلتنگی ها و اشکهایم میخواهم عزیزم




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/4/20 توسط علیرضا قدس

 امروز یک عکس براتون گذاشتم که ابتدا به مدت 30 ثانیه به وسط این عکس نگاه کنید و سپس به یک نقطه ی سفید در دوار نگاه کند چه می بینید ؟ نظر یادتون نره




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/4/20 توسط علیرضا قدس

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
     .:: من که نزدیکم (بقره/
186) ::.


گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
     .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و
با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::.


گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
     .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/
22) ::.


گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
     .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/
90) ::.


گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟     
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
     .:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/
104) ::.


گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی:
الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
     .:: (ولی)
خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3 ) ::.


گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟ 
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
     .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/
53) ::.


گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
     .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/
135) ::.


گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم!  ...  توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
     .:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/
222) ::.


ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک     
گفتی: الیس الله بکاف عبده
     .:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/
36) ::.


گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی:


یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.::
ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/41-43) ::.




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/4/13 توسط علیرضا قدس

ارمنی: عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل را به یکدیگر پیوند می دهد.



 





اسپانیایی :عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلند ترخواهد بود.



 





پرتقالی: عشق گلی ست که دو باغبان آن را می پرورانند.



فرانسه: عشق فراموش کردن خود در وجود کسی است که همیشه و در همه حال ما را به یاد دارد.



 



یونانی:زندگی بدون عشق بی معنی است و خوبی بدون عشق غیر ممکن است.



 



روسی:عشق مثل هوایی ست که استشمام میکنیم...آن را نمی بینیم...اما همیشه احساس و مصرفش می کنیم و بدون آن خواهیم مرد.



 



انگلیسی:عشق گلی است که در زمین اعتماد می روید.



 



ایتالیایی:عشق یعنی ترس از دست دادن تو...



 



آلمانی:سئوال هر چه که باشد...جواب..عشق است..



 



هندی:وقتی هیچ چیز جز عشق نداشته باشید...آن وقت خواهید فهمید که عشق برای همه چیز کافی ست..



 



سوئدی:زمانی که همه چیز افتاده است..عشق آن چیزی است که پا بر جا می ماند...



 



فارسی:عشق آن است که همه خواسته ها را برای او آرزو کنی....

 

پس الان ارزو می کنم به همه ی خواسته هات برسی




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/4/13 توسط علیرضا قدس

  عشق یعنی رازقی ، یعنی نسیم

  عشق یعنی مست گشتن از شمیم

  عشق یعنی آفتاب بی غروب

  عشق یعنی آسمان ، یعنی فروغ

  عشق یعنی آرزو ، یعنی امید

  عشق یعنی روشنی ، یعنی سپید

  عشق یعنی غوطه خوردن بین موج

  عشق یعنی رد شدن از مرز اوج

  عشق یعنی از سپیده تا سحر

  عشق یعنی پا نهادن در خطر

  عشق یعنی لحظه دیدار یار

  عشق یعنی دست در دست نگار

  عشق یعنی رقص آب و آینه

  عشق یعنی عقل شد مدهوش تو

  عشق یعنی مست در آغوش تو

  عشق یعنی لحظه های بی قرار

  عشق یعنی صبر ، یعنی انتظار

  عشق یعنی اشتیاق و اضطراب

  عشق یعنی دلهره ، یعنی شتاب

  عشق یعنی اشک ، یعنی عاطفه

  عشق یعنی یادگاری ، خاطره

  عشق یعنی لایق مریم شدن

  عشق یعنی با خدا همدم شدن

  عشق یعنی جام لبریز از شراب

  عشق یعنی تشنگی ، یعنی سراب

  عشق یعنی خواستن ، له له زدن

  عشق یعنی سوختن ، پر پر زدن

  عشق یعنی سالهای عمر سخت

  عشق یعنی زهر شیرین ، بخت تلخ

  عشق یعنی با "خدایا" ساختن

  عشق یعنی چون همیشه "باختن"




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/4/11 توسط حمیدرضا ریاحی
روزی شخصی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"
خداوند آن شخص را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!


افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد  با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد  گفت: "نمی فهمم!"

خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"


نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/4/9 توسط علیرضا قدس
<   <<   11   12   13   14   15      >
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : علیرضا قدس[196]
نویسندگان وبلاگ :
حمیدرضا ریاحی
حمیدرضا ریاحی (@)[7]



info@kingar.parsiblog.com
bahar 20


قالب بلاگفا

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

اخلاق اسلامی

قالب بلاگ اسکای

قالب پرشین بلاگ

download