دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره
ولی خیلی تنگ میشه گاهی می ترسم بمیره
اما بازم به خودش میاد و سوسو میزنه
باز حیاط خلوت سینه امو جارو میزنه
میگمش تا کی می خوای عاشق بشی و بشکنی
به روی خودش نمیاره می پرسه با منی
با کیم با تو ی عاشق پیشه ی سربه هوا
با توی دیوونه ی بی سر و پا
با تو که هر چی دارم می کشم از دست توهه
با تو که هرجا میرم اسیر در بست توهه
کی می خوای دست از سر آبروی من برداری
کی می خوای عقلی که دزدیدی سرجاش بذاری
کی می خوای بزرگ بشی سنگین بشینی سرجا
سربرا بشی و دنیارو نذاری زیر پا
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89/10/22 توسط علیرضا قدس